ای درگه تو عید گه روحانی

در تهنیتت هم انسی و هم جانی

من بودم و دیدنی چو این هم منع است

آن نیز به یاران دگر ارزانی

ای رفعت و شان فروترین پایه تو

خوبی یکی از هزار پیرایهٔ تو

تا بود چنین بود و چنین است جهان

از حادثه دهر کرا بود امان

با «فاف» و «ر» و « الف ،ب » و «ه » ز کرم

بفرست بدست «غین » و « لام» و « الفم»

ای آنکه به یکرنگی تو متصفم

در بندگیت مقرم و معترفم

امشب همه شب ز هجر نالان بودم

با بخت سیه دست و گریبان بودم

تا در ره عشق آشنای تو شدم

با سد غم و درد مبتلای تو شدم

تا کار جهان به کام کس نیست مدام

عیش تو مدام باد و کار تو تمام

فن تو و سد هزار برهان کمال

شغل من و یک جهان خیالات محال

تعداد ابیات منتشر شده : 510165