بزم عشق است میا از در عادت به درون

شیوه مردم بیگانه سلام است اینجا

طوطیان دیگر اینجا سبزه بیگانه اند

از خط سبزست طوطی شکرستان ترا

خوشا گشاده جبینی که چون گل رعنا

خزان خویشتن آمیخت با بهار اینجا

وحشی فیض، شکار دل بی قیدان است

پرده دیده صیاد، کمین است اینجا

سر به سر خشت خرابات مغان آیینه است

راز پوشیده آفاق عیان است اینجا

راه پر سنگ خطر، شیشه دل ها نازک

جرس قافله آواز شکست است اینجا

ذره تا مهر ندارند درین بزم قرار

بنما خاطر آسوده کدام است اینجا

خطر قلزم عشق است به مقدار شعور

زورق بیخبران کام نهنگ است اینجا

نغمه لبیک، غمازست در راه طلب

جامه احرام اینجا پرده بیگانگی است

هر که با بی نسبتان گردد طرف، دیوانه است

روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است