حق که این روی دلستان به تو داد
پادشاهی نیکوان به تو داد
در جهان هر چه می خوهی می کن
که جهان آفرین جهان به تو داد
حسن روی تو بیش از این چه کند
که دل و جان عاشقان به تو داد
آفتاب ار چه صورتش پیداست
معنی خویش در نهان به تو داد
ز آسمان تا زمین گرفت به خود
وز زمین تا به آسمان به تو داد
هر که یک روز در رکاب تو رفت
گر بدوزخ بری عنان به تو داد
بخ بخ ای دل که دوست در پیری
اینچنین دولت جوان به تو داد
روی نی، شمس غیب با تو نمود
بوسه نی، عمر جاودان به تو داد
آنکه عشقش به روح جان بخشد
دل به غیر تو و زبان به تو داد