مشکلست این که کسی را بکسی دل برود
مهرش آسان بدرون آید و مشکل برود
دل من مهر ترا گر چه بخود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود
آمن از فتنه حسن تو درین دوران نیست
مگر آنکس که بشهر آید و غافل برود
لایق بدرقه راه تو از هرچه مراست
آب چشمی است که آن با تو بمنزل برود
خاک کویت همه گل گشت زآب چشمم
چون گران بار جفاهای تو در گل برود
سیف فرغانی یارست ترا حاصل عمر
چه بود فایده از عمر چو حاصل برود