آسودگی نصیب دل زار کس مباد!
مرهم وبال سینه افگار کس مباد!
بس دلشکسته ایم ز آسوده خاطری
یا رب که عافیت پی آزار کس مباد!
شادم به کوچه گردی عالم چو آفتاب
آسایشم ز سایه دیوار کس مباد!
شد زهد شیخ و برهمن آمد به راه عشق
دل در گرو به سبحه و زنار کس مباد!
تا دل به خون خویش نغلتد، نمی شود
این صید خون گرفته، گرفتار کس مباد!
قدسی ز غنچه دلت آتش علم کشید
این گل، نصیب گوشه دستار کس مباد