لطف تو هزار در برویم بگشاد

دیگر نروم به هیچ باب از در تو

جانیست مرا و نیست اندر خور تو

غایت ز بر من است و اندر بر تو

پر زهر ببین خلعت زیبای حسن

پر خون بنگر کسوت زیبای حسین

ای روضه برون آی رسول ثقلین

ای ماه حجاز و آفتاب حرمین

یا رب تو اگر گناه می آمرزی

نبود به جهان گنه کار چو من

خود نیست کسی دگر تبهکار چو من

جز جامه من کسی سیه کار چو من

بر روی نهم روی که هنگام وداع

برمه ریزم ز اشک خود پروین من

اکنون که وداع می کنی مسکین من

دل را به چه انواع دهم تسکین من

از مکر جهان حذر که از وی زادی

با مادر خود نکا بستن نتوان

از خاک جهان به زرق رستن نتوان

بر رهگذر سیل نشستن نتوان

تعداد ابیات منتشر شده : 510165