خصایل تو یکایک فزایش خطرست
چو ساز رزم کنی باز ، راد کم خطری
کفایتست و سعادت مزاج ترکیبت
کفایت فلکی ، با سعادت قمری
ز رأی عالی روشن روانی و خردی
ز امر جاری قاطع قضایی و قدری
هزار فکرت اگر بر دل سخا برود
چو بنگری ، تو ز افعال ، عین آن فکری
خرد بهر چه درآید مساعد خردی
هنر بهرچه در آید مؤثر هنری
ظفر ز قصد تو بر کارها برآسودست
بهر چه قصد تو باشد تو نایب ظفری
اگر فلک چو تو آرد تو نادر فلکی
وگر بشر چو تو باشد خلاصۀ بشری
خبر دهند ز حاتم بجود نا ممکن
تو در معاینه برهان نمای آن خبری
جهان مجد و سنایی و بحر در موجی
سپهر سعد مداری و ابر زر مطری
تو در روان موالی حیات را مددی
تو در فنای معادی هلاک را حشری