ستاره ای و جهان ، آسمان ، و گرنه چرا

ستاره فرو جهان عمر و آسمان اثری ؟

بقای کام و مرادی ، روان فخر و فری

فنای آز و نیازی ، هلاک سیم و زری

ایا بزرگ عمیدی ، کجا ز پایۀ قدر

بهر چه و هم بدو ره برد ، تو زو زبری

چو روزگار مه و سال امر او جاریست

چو آفتاب شب و روز نام او سفری

خدایگانی ، آزاده ای ، که درگه جود

خزینه ایست ازو یک عطای ما حضری

سدید دین ، شرف دولت ، آفتاب کرم

ابوالحسن علی بن محمد بن سری

کسی که طبع من اندر مدیح او دارد

بقیمت در دریا هزار در دری

ز بد خوبی ، نگارا ، فرید ایامی

چنانکه بار خدای من از نکوسیری

مرا ز خوی تو هم روزگار ناز خرد

ز خوی خویش تو بر روزگار خویش گری

در آزمودن تو گرچه روزگارم رفت

چو روزگار بهر آزمودنی بتری

تعداد ابیات منتشر شده : 510165