ز بعد شکر یزدان شد بر آن عزم
که آید سوی دهلی از پی رزم
جوابم داد کاز فیروزمندی
چو شد غازی ملک را سر بلندی
ملک غازی که فتحش هم عنان بود،
خبر گو بعد فیروزی چه سان بود؟
به پرسیدم من از پیروزی بخت
که ای رنگ تو از فیروزه گون سخت
ملک فخر الدول بود انددر پای
ران پی که بر گیرد از آن فوجی گران پی
چو مرتد خانخانان روی بر تافت
عنان ها هر کسی سوی دگر تافت
نمی زد پیل را چندان کسی تیر
که کار آید مگر بهر جهانگیر
ز دیگر پیل بانان جهد و تعجیل
که در سوراخ موری در خزد پیل
ز پیل آویخته هر پیلبانی
تن آویزان و بیرون رفته جانی
شده پیل از خدنگ غرقه سوفار
بسان خار پشت و پشتهٔ خار