ملک باشد جنّت خاص ملک
بینم اینجا حضرت خاص ملک
عالم ارواح جنات صفات
جمله می یابند ازین جنّت حیات
جنّت ذاتند اعیان گوش کن
در چنین جنّت شرابی نوش کن
می نوش به ذوق در سحر گاه
شادی روان نعمت اللّه
جامی به کف آر تا توانی
می نوش ز خم خسروانی
هر فیض خوشی از این فیوضات
فتحی است که بخشدت فتوحات
بحر است و حباب و موج و جو چار
هر چار یکی بود به ناچار
مجموع صفات او نسب دان
انساب همه از او فرو خوان
هر عین به تو عیان نماید
اسمی چو نقاب برگشاید
اعیان در علم ثابتانند
بالذات بدانکه عین ذاتند