دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
دل از دل بر چگونه دل بر دارد
تا دل به برم هوای دل بر دارد
افسانهٔ عشق دل بر از بر دارد
صد شکر خدا که روزی روزهٔ ما
گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت
آمد مه شوال و مه روزه گذشت
وایام صیام و رنج سی روزه گذشت
برگشتگی بخت و سیه روزی او
از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست
بیمار و غریب و در به در گشتهٔ تست
فرماندهٔ اختران به صد جاه و جلال
فرمان بر شاه ناصرالدین من است
فرموده خدا بزرگی آیین من است
تمکین شهان ز فر تمکین من است
ما جانب قبلهٔ دگر رو نکنیم
آن قبله مراست گر چه بسیار کج است
تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبلهٔ احرار کج است