چه معدن ست شتر حجره ام که از نظمش
به حجره ها شتران می برند در عدن
شتردلم من اگر نه مراست حجرهٔ طبل
ز حجره ام شتران بار برده از همه فن
به حجره هیمه ندارم جز استخوان شتر
شتر به حجرهٔ جان آورم، دهم روغن
به حجره بس که دلم بر شتر زند آتش
شتر به حجله نماید، چو شعله در گلخن
سرشک لعل که زد شترت به حجرهٔ چشم
ز حجره داد به من صد شتر عقیق یمن
ز دیده زد شتر تو قدم به حجرهٔ دل
کزان لبان شتر حجرهٔ مراست لبن
ز حجره و شتر آن جناب منفعل ست
کلیم با شتر طور و حجرهٔ ایمن
شتر به حجره بران تا در مدینه، که هست
در آن زمین شتر و حجرهٔ رسول زمن
به حجره و شتر ارکان دین چو قایم نیست
قوائم شتر و رخت حجره را بشکن
اجل به حجرهٔ گیتی عجب شترجانی ست!
که محمل شتر اوست حجره های بدن