حضرت خضر فلک خلعت خضرا گرفت

یافت به عمر دراز چشمهٔ ظلمت وطن

آتش موسی گرفت در کمر کوهسار

شعله به گردون رساند آه دل کوهکن

ساغر سیمین شکست ساقی زرین قدح

پیکر پروانه سوخت شمع زمرد لگن

تخت مرصع گرفت شاه ملمع بدن

جیب مرقع درید شاهد گل پیرهن

بادا تمام مردم در خدمت تو حاضر

بادا نظام انجم از طلعت تو حاصل

در سلک آن لئالی، خود را مکش هلالی

سررشته را نگه دار، زین رشته دست مگسل

دست کرم گشودی، بذل درم نمودی

پیش از دعای داعی، پیش از نماز سایل

از بهر مطربانت سازد فلک همیشه

این چرخ چنبری را خورشید و مه جلاجل

گر در سموم باشد اندک نسیم لطفت

در یک نفس جهان را بخشد حیات کامل

گر بر زلال حیوان ریزد حمیم قهرت

آن آب زندگی را سازد چو زهر قاتل

تعداد ابیات منتشر شده : 510165