ناگذشته از آن طریق نفس

لشکر شه گذشت از آن ره و بس

قمر آنجا طریق گم کرده

شمس در وی شعاع بسپرده

هادی ره به جز هدایت نیست

وآن طریق اندرین ولایت نیست

تو ز جان فوت و موت می دانی

ز آتش ایمن ز فقر ترسانی

رازق خویش را نمی دانی

بندهٔ آب و چاکر نانی

قوت خودبینی از کفایت خود

اعتقادت بدست و دینت بد

سال و مه مانده در غم نانی

وز لباس علوم عریانی

تا کی از دور چرخ دون لئیم

خورد دونان بوی چو مال یتیم

بهر آن کرد پادشات عزیز

تا کنی نان و آب کو و کمیز

چند از این آسیا و آن گلخن

نام این باغ و وصف آن گلشن

تعداد ابیات منتشر شده : 510165