قصبهای زربفت و خزهای نرم

که پوشندگان را کند مهد گرم

لباس گرانمایهٔ خسروی

که دل را نوا داد و تن را نوی

ز مصری و رومی و چینی پرند

برآراست پیرایهٔ ارجمند

برآسود روزی دو در لهو و ناز

ز مشکوی دارا خبر جست باز

جهان تازه گردد چو خرم بهشت

شود خوب صحرا و بیغوله زشت

چه فرخ کسی کو بهنگام دی

نهد پیش خود آتش و مرغ ومی

از آن آب و آتش مپیچان سرم

به من ده کز آن آب و آتش ترم

ولیکن مباش ایمن از رنگ او

مشو غافل از مکر و نیرنگ او

چو شه دید رخسار آن دل فریب

برآراسته ماهی از زر و زیب

وگر خدمت شاه را درخور است

مرا هم خداوند و هم خواهر است

تعداد ابیات منتشر شده : 510165