زین گونه برنج بنده خرسند شدی

چون در خورداز روی خداوندی تو ؟

ای فخر زمانه را ز پیوندی تو

آدم شده محتشم ز فرزندی تو

هر لحظه دلم کند تراک از پی تو

ای بی معنی ، شدم هلاک از پی تو

ای همت من رسیده پاک از پی تو

در چشم خرد فکنده خاک از پی تو

چون تیر شده اکنون می صاف من و تو

مادر نه بهم برید ناف من و تو ؟

تا بود ز روی مهر لاف من وتو

در خواب ندید کس خلاف من وتو

یاهست کنم آنچه ترا کام و هواست

یا نیست کنم جوانی اندر غم تو

هر چند بدردم از دل محکم تو

گیرم کم جان و دل ، نگیرم کم تو

اکنون چو برید خواهم ، ای ماه ، از تو

از جان کنم آغاز ، پس آنگاه از تو

گفتم : بکنم دو دست کوتاه از تو

دل بر کنم ، ای صنم ، بیک راه از تو

تعداد ابیات منتشر شده : 510165