گویی که به پیرانه سر از می بکشم دست

آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته

ای آنکه تو را پیشه پرستیدن مخلوق

چون خویشتنی را چه بری پیش پرسته ؟

پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم

چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه

دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید

گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه

دست ظالم ، ز سیم کوته به

ای به رخ سیم ، زلف کن کوتاه !

به لب و چشم ، راحتی و بلا

به رخ و زلف ، توبه ای و گناه

روی و موی تو نامهٔ خوبی است

چه بود نامه ، جز سپید و سیاه

هر کجا بنگری ، دمد نرگس

هر کجا بگذری ، برآید ماه

ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه

شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه

نوروز و جهان چون بت نو آیین

از لاله ، همه کوه بسته آذین

تعداد ابیات منتشر شده : 510165