چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
بنیاد عشق ویران، گر می زنم تظلم
ترتیب عقل باطل، گر می کنم شکایت
من آن قیاس نکردم که زور بازوی عشق
عنان عقل ز دست حکیم برباید
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی
ز حسن طلعت این دلبران یغمایی
ز چشم عشق توان دید روی شاهد غیب
که نور دیدهٔ عاشق ز قاف تا قاف است
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شبی نرفت که سعدی به داغ عشق نگفت
دگر شب آمد و کی بی تو روز خواهد بود
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایه دولت بر این کنج خراب انداختی
ز بحر عشق اگرت دست می دهد خواجو
کنار گیر که آن را کران نمی بینم