چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر
نکرده پای گل آلود شانه باز آورد
بنده چون زی حضرتت پوید ندارد بس خطر
نجم سفلی چون شود شرقی ندارد بس ضیا
دولت برآرد داد او، چون خلد کایمان بردهد
راحت قزاید یاد او چون شکر کاحسان بردهد
چون پای در کند ز سر صفهٔ صفا
سر بر کند به حلقهٔ اصحاف کهف شام
چون خوی تو را به سر نیفتاد دلم
از پای درآمد و به سر باز افتاد
چون به پای علم روز، سر شب ببرند
چه عجب کز دم مرغ آه دریغا شنوند
قدر خان مرد چون روزی نگرید خود سمرقندش
ملک شه رفت چون وقتی نموید خود خراسانش
من کبوتر قیمتم بر پای دارم سرب ها
آن قدر زری که سوی آشیان آورده ام
مثل عطاردی چرا، چون مه نو نه مقبلی
طالع تو اسد چرا، چون سرطان به مدبری
چون وحش پای بند سپهر و زمین مباش
منگر وطای ازرق و مگزین غطای خاک