سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

تا گرد نان روی زمین منزجر شدند

گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان

سرگشته ای که گردن پیچید در کمندت

دست اجل گشاید پایش ز ریسمانت

به شیوه گوشهٔ چشمش چو ناوک اندازد

ز گوشهٔ جگر اوحدی نشانه کند

سبو راستی تلخ دادش جواب

که در گردن تو است خون شراب

داغ فرمانت نهد بر جبهه چی بال هند

طوق احسانت کند در گردن خاقان چین

اگرچه پیش تو گردن نهد به شاگردی

مباش بی خبر از حیلتش، که استادست

چه کم شود ز درخت بلند قامت دوست؟

به کار اوحدی ار سایه ای بر اندازد

اگر خود نعمت قارون کسی در پایت اندازد

کجا همتای من باشد که جان در پایت افکندم

کنون ای سیف فرغانی که پایت خسته شد در ره

برو بار سر از گردن بیفگن تا بیاسایی

چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن

تعداد ابیات منتشر شده : 510165