چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
بباید منتی بر ما نهادن
به سوی کاخ ما تشریف دادن»
نمی دانم رطب را چاشنی چیست
همی بینم که خرما بر نخیلست
چو بی تو خون دلست اینک می خورد خواجو
چراش باده گساران شراب نام کنند
حاصل قصه آن که: نیست جزو
با تو گفتم هزاربار، هزار
صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست
پری گفتش که ای کاریست مشکل
به خون دیده خواهد گشت حاصل
نشد حاصل از داغ هجرم فراغ
چرا می نهی بر سر داغ،داغ؟
همای چترتو را طالعی است هر روزی
شدن معارض خورشید و بر سرآمدنش
شراب خوار، به بزم خدایگان جهان
به کام عیش و طرب راه عمر میپیمای
با تو همه برگ ها مهیاست
بی تو همه هیچ حاصل من