چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
گفتمش چیست جدال وطن و دین ، گفتا
بر یکی خوان پی نان همهمه و غوغایی
کافور برافشاند کز او زنده شود کوه
کافور شنیدی که کند زنده بدن را
وطن زکید اجانب درون آتش و ما
به سر زنیم و بنالیم از اینکه آمل سوخت
افزود به خوارزم و به بلغار، حبش را
پیوست به لیبی و به پنجاب ، ختن را
من بر ز برکوه نشسته به یکی کاخ
نظاره کنان جلوه گه سرو و سمن را
آن روز که گودرز، پی دفع عدو کرد
گلرنگ ز خون پسران دشت پشن را
تاریک شد آفاق تو گفتی که بعمدا
یکباره زدند آتش ، صد تل جگن را
وطن به چنگ لئام است ، کو خردمندی
که درس فضل و شرافت ، بدین لئام دهد
یا مرگ یا تجدد و اصلاح
راهی جز این دو پیش وطن نیست
بانگ عشاق وطن غالب زروی درد نیست
خلق را دربارهٔ ایشان گمانی دیگر است