که بهتر هنر آدمی را سخاست

سخا در جهان پیشهٔ انبیاست

چو از داد پرداختی رادباش

وزاین هردو پیوسته دلشاد باش

مبادت به جز داد کاری دگر

به از وی مدان یادگاری دگر

به داد و دهش کوش و نیکی سگال

ولی را بپرور، عدو را بمال

همی تا بود هفت کشور به جای

مبادت گزندی ز فانی سرای

ز تو تا بود زنده دارم سپاس

که من با خرد یارم و حق شناس

چو نیکو شد از جاه تو کار من

بیفروخت زین خلق بازار من

کنون تا دراین تن مرا جان بود

زبانم به مدح تو گردان بود

چنان چون به شاهی ترا یار نیست

چو من خلق را نیز گفتار نیست

به تو هدیه آوردم از بهر نام

پذیر از رهی تا شود شادکام

تعداد ابیات منتشر شده : 510165