سیمین ساق، بانک شعر پارسی

قصبهای زربفت و خزهای نرم

که پوشندگان را کند مهد گرم

قامتی در خوشی چو عمر دراز

هوس انگیزتر ز عشق مجاز

قصه به هر که می برم فایده ای نمی دهد

مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی

قصد آن مه کرد اندر خیمه او

عقل کو و از خلیفه خوف کو

قرب این شعله مزاجان به خود آتش زده است

نیست پروانهٔ ما بیخبر از خوی چراغ

قمری از پاس غلط دل برنمی دارد ز سرو

ورنه از سرو سهی آن قد رعنا بهترست

قوت گیرایی شهباز در سرپنجه است

زود می چسبد به دل چشمی که خوش مژگانترست

قوم گفتندش به پیکار و نبرد

با چنین زهره که تو داری مگرد

قصه کوته کن کزان چشم این چنین

رفتم از خود اوفتادم بر زمین

قیامت است طمع ز امتلا نمی میرد

که تا به حلق رسیده است می خورد تشنیع

تعداد ابیات منتشر شده : 510165