سیمین ساق، بانک شعر پارسی

زان همه خلق در سجود تواند

که گرانبار شکرِ جود تواند

ز سرها همی ترگها برگرفت

بماند اندران شاه ترکان شگفت

ز مصری و رومی و چینی پرند

برآراست پیرایهٔ ارجمند

زد به شمشیر و سرش را بر شکافت

زود سوی خیمهٔ مه رو شتافت

ز راز عشق آگاهم کن ای دوست

مرا بیرون کن اینجا گاه از پوست

زنده می گردند از گفتار او دلمردگان

کلک صائب اصفهان را زنده رود دیگرست

ز دست دگر گیو گودرز و طوس

بپیش اندرون نالهٔ بوق و کوس

ز یک دست رستم برآمد ز دشت

ز گرد سواران هواتیره گشت

ز لشکر هرآنکس که بد پیشرو

برانگیختند اسب و برخاست غو

زنگی روی چون در دوزخ

بینیی همچو موری مطبخ

تعداد ابیات منتشر شده : 510165