قصبهای زربفت و خزهای نرم
که پوشندگان را کند مهد گرم
لباس گرانمایهٔ خسروی
که دل را نوا داد و تن را نوی
ز مصری و رومی و چینی پرند
برآراست پیرایهٔ ارجمند
در هفت گنجینه را باز کرد
برسم کیان خلعتی ساز کرد
برآسود روزی دو در لهو و ناز
ز مشکوی دارا خبر جست باز
که چون در سپاهان کمر بست شاه
رسانید بر چرخ گردان کلاه
گزارشگر دفتر خسروان
چنین کرد مهد گزارش روان
گل آگین کند چشمه قند را
به شادی گزارد دمی چند را
بگیرد سرزلف آن دلستان
ز خانه خرامد سوی گلستان
جهان تازه گردد چو خرم بهشت
شود خوب صحرا و بیغوله زشت