رسمی است عاشقان را، هنگام نامرادی

از دل کرانه جستن، جان در میان نهادن

گاه بلا به مردی، تن در میان فکندن

کام و هوای خود را، بر یک کران نهادن

کاری شگرف باشد، در ره روش قدم را

از سود برگرفتن و اندر زیان نهادن

گفت و شنید کم کن، گر رهروی که از سر

شاید برای توشه، چشم و زبان نهادن

از داستان و قصه، بگذر که غصه باشد

پیش گرسنه چندی، از هیچ خوان نهادن

گویندهٔ سمر را، زین حال در خور آید

صد قصه جمع کردن، صد داستان نهادن

ز آوردن تن و جان، با هم چه سود بینی

جز درد تن فزودن، جر بار جان نهادن

شاداب شاخ جان را، از بوم جاودانی

برکندن از چه علت، در خاکدان نهادن؟

در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن؟

بر دوش جان نازک، بار گران نهادن؟

ما از کجا و من ز کجا، ما و من تویی

بیهوده چند نام من و نام ما برم

تعداد ابیات منتشر شده : 510165