چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
با خزان آرزو حشر بهارم کرد ه اند
از شکست رنگ چون صبح آشکارم کرده اند
مگراز فنا رسد آرزو، به صفای آینه مشربی
که خراش تختهٔ زندگی ز نفس برنده نمی رسد
آرزو از سینه بیرون کن ز کلفتها برآ
عالمی زین دانه در دام بلا افتاده است
آرزو در دل شکستم خواب راحت موج زد
موی این چینی به فرقم سایهٔ دیوار شد
بیدل ز آبروطلبی دست شسته ایم
کاین آرزو بنای دو عالم به آب داد
جامهٔ ازادی اسان نیست بر خود دوختن
سرو را زین آرزو در جمله اعضا سوزن است
جان کنی ها در قفای آرزو پر می فشاند
با شرار تیشه رفت از بیستون فرهاد ما
دل چه سامان کز شکست آرزو بر هم نچید
بس که مو آورد این چینی سر فغفور شد
به رکاب عشرت پرفشان نزدیم دست تظلمی
به غبار می رود آرزو نکشیده دامن یار ما
سرکیست تا برد آرزو به غبار سجده کمینی ات
نرسید قطرت نه فلک به هوابیان زمینی ات