چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
گفت به نظم خوش و شعر فصیح
بهر یکی خواجه فربه مدیح
با دو صد خرمن زر کامل عیار
نیم جو هوش ار فروشد روزگار
چون شد پدرش ز خوان آن پیر
زین طعمه پاک چاشنی گیر
که جامی چون شدی در عاشقی پیر
سبکروحی کن و در عاشقی میر
به شعر فکرت این اسرار می بیخت
سرشک از چشم گوهربار می ریخت
همی آید نماز از هر زن پیر
که باشد شیوه او عجز و تقصیر
وز آن پس در آن پیر حکمت شناس
رخ آورد و کرد این مراد التماس
ز شعر چشمه دار شب مه و سال
پی جو کردیش آماده غربال
چرخ که بر فرق تو کافور ریخت
بر تو هم از شعر تو کافور بیخت
هر دو بودند به هم پیر و مرید
تا اجل رشته صحبت ببرید