چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
ساقیا نوبت آنست که از دست خودم
بدهی جامی و از دست خودم بستانی
بلبان شکرین خودم از دور بپرس
که نگنجد تن و اندام تو در آغوشم
داده فلک عنان ارادت به دست تو
یعنی که مرکبم به مراد خودم بران
شنیده ام که ز من یاد می کنی گه گه
ولی به مجلس خاص خودم نمی خوانی
اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی
هم به خاک سر کوی تو بود پروازم
از آنک جشم من از طلعت تو محجوب است
چو اشک مردم چشم خودم، ز چشم افتاد
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
پدر به دست خودم، توبه می دهد وین کار
به دست و پای من رند بی سر و پا نیست