خبر بلبل این باغ بپرسید که من

ناله ای می شنوم کز قفسی می آید

بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور

به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد

هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا

فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی

می خواند دوش درس مقامات معنوی

ای گلبن جوان بر دولت بخور که من

در سایه تو بلبل باغ جهان شدم

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور

گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور

نوای بلبل عاشق شنو، نه ناله چنگ

که از محبت گل شد برو هوا تاری

سکندری که مقیم حریم او چون خضر

ز فیض خاک درش عمر جاودان گیرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان

تنعم از میان باد صبا کرد

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد