سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی

چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

کو پیک صبح تا گله های شب فراق

با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم

غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش

کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم

خواجو چگونه جامهٔ جان چاک زد چو صبح

گر گوش بر ترنم مرغ سحر نکرد

برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب

در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب

بر یاد رای انور او آسمان به صبح

جان می کند فدا و کواکب نثار هم

قمر فرو شد و صبح دوم جهان بگرفت

حیات او به سر آمد دوام عمر تو باد

ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری

که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم

ز سودای رخ و زلفش، غمی دارم شبانروزی

مرا صبح وصال او، نمی گردد شبی روزی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165