چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب
می کند، بنیاد مستوری مستوران، خراب
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شمع از جمال ماه پری چهره برفروز
قند از عقیق یار شکر لب در آب کن
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این ره که نیست پایانش
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون
همچنان عشق تو را حکم روان است که بود
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
چه مرد عشق توام من درین طریق که عقل
درآمدست به سر با وجود دانایی
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد