چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
تا توانی خون گری خاقانیا
کان جوانی و آن توان بدرود باد
چشم تو ز نیم زهر غمزه
خون کرد هزار جان شیرین
مست خون حسود اوست قضا
هم ز قحف سرش چمانهٔ اوست
ور چشم فلک به شفقت استی
زو خون شفق چکیده بودی
چند از پی آب دست هر خس
چون بلبله قد خمیده باشم
برآرم زاین دل چون خان زنبور
چو زنبوران خون آلوده غوغا
کلبهٔ قصاب چند آرد برون
سرخ زنبوران خون آشام خویش
طوفان شود آشکار کز خون
شمشیر تو سیل ران ببینم
شاه بازم هوا گرفته بلی
کز کمین بلا گریخته ام
نقرس گرفته پای گران سیرش
اصلع شده دماغ سبکبارش