چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
گر زانکه دهن باز کند پستهٔ خندان
پیش لب لعل تو ازو مغز برآریم
خواجو بزیر جامه نهان چون کند سرشک
دریا شنیده ئی که بدامن توان نهفت
چشم میگون ترا دیدم و سرمست فتادم
گره زلف تو بگشادم و زنار ببستم
خواجو بچشم معنی کی نقش یار بینی
تا چشم نقش بین را ز اغیار بر ندوزی
اگر به دست کند باغبان چنین سروی
چه جای چشمه که بر چشم هات بنشاند
بتیرگی شده آشفته تر حقیقت شرع
سواد زلف تو گوئی که رای بوالحکمست
خواجو جفای دشمن تا کی کند تحمل
مپسند بروی آخر غوغای ناپسندان
احوال دل ریش گدا پیش شهی گوی
تقریر شب تیرهٔ ما با قمری کن
دل گمگشته ز چشم تو طلب می کردم
کرد اشارت بسر زلف سیه کاین دارد
صوفی از خرقه برون آمد و زنار ببست
چون بت من گرهٔ زلف چلیپا بنمود