چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
گفتم آخر باز گو کاین نالهٔ زارت ز چیست
گفت خواجو من نیم هر دم چه می پرسی ز من
باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟
گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را؟
آنکه مرغ دلش از حسرت گل پر می زد
همچو بلبل ز چمن رفت و دگر باز آمد
به خشم رفتهٔ ما گر به صلح باز آید
سعادت ابدی از درم فراز آید
بدان طمع که کند مرغ وصل خوبان صید
دو دیده ام نگر از شام تا سحرگه باز
روز و شب می باشد آن ساعت که همچون آفتاب
می نمایی روی و دیگر باز روزن می بری
تو را هرآینه باید به شهر دیگر رفت
که دل نماند در این شهر تا ربایی باز
بر تنم یک سر مو نیست که در بند تو نیست
گر چه کس باز نداند سر موئی ز تنم
جست دل راهی کزان ره پیش باز آید نهان
بر دو چشم انگشت را بنمود راهی روشنش
گفت کاین شیفته را باز چه حال افتاد است
نیست جز مسکنت و عجز مداوای دگر