چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر
که شربت غم هجران تلخ نوشیدی
کنون از زبان من ای هوشیار
بیا گوش کن قصه آن دو یار
وقت است کنون که که رباید
رنگ رخ من ز روی دیوار
درون ما ز تو یک دم نمی شود خالی
کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب
دلا من قدر وصل او ندانستم تو می دانی
کنون دانستم و سودی نمی دارد پشیمانی
بپیوند رفت روز جور و بیداد و ستم، جانا
کنون هنگام احسانست و انعام و خداوندی
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همی دارم که مسکینم
کنون زمانه که شاگرد رای توست مرا
ز درگه تو جدا می کند به استادی
شدست حیله طاووس روز، فاخته رنگ
کنون که رنگ حواصل گرفت، بال غراب
از هر چه تو گویی به قناعت بشکیبم
امکان شکیب از تو محالست و قناعت