چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
ز کشته زمین گشت مانند کوه
همان شاه هاماوران شد ستوه
چو یک هفته بگذشت هشتم پگاه
فرستاده آمد به نزدیک شاه
به درگاه کاووس شاه آمدند
وزان سرکشیدن به راه آمدند
در آ در کنج دل بنشین که دل گنجینهٔ شاه است
بجو آن گنج سلطانی ز گنج شایگان بگذر
آینه با او نشسته روبرو دانی چرا
شاه دل از جان روان یک رو شده با روی او
عشق می ورزی نخست از سر برون کن خواجگی
شاه اگر در کوی عشق آید در این صورت گدا است
چو شاه از رعیت بود کامخواه
گدا باشد اندر حقیقت نه شاه
یقین دانم که نبود شاه خواهان
که گل گردد گلابی در سپاهان
بپیش شاه چین شد خادم آنگاه
سفر کردن اجازت خواست از شاه
داد شاه غیرتم تشریف استغنا ولی
راست برقدم نیامد خلعت کوتاه او