چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
در همه خمخانه ها او می ندید
گشته بد پر از عسل خم نبید
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
شادی او نوش می کن بی حساب
به قدر حوصله ای جام می دهد ساقی
اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست
در آن خمخانه کان منصور دیده است
که غمهاراسرار نور دیده است
خم و خمخانه را به دست آور
چه کنی جام یا سبو ای دوست
تنها نه منم، مست، ز خمخانه عشقت
کز جرعه جامش، در و دیوار خراب است
به قدر حوصله ها جام می دهد ساقی
میر میخانه مرا خمخانه ای بخشیده است
لاجرم از دولتش ذوق فراوان یافتم
ساقی ار بخشد تو را پیمانه ای
نوش کن می جو دگر خمخانه ای
در آن خمخانه چون رفتی فنا شو
ز بود خویش آنگه آشنا شو