در هفت گنجینه را باز کرد

برسم کیان خلعتی ساز کرد

در آن انجمنگاه انجم شکوه

که جمع آمد از هفت کشور گروه

چه باید درین هفت چشمه خراس

ز بهر جوی چند بردن سپاس

ز پولاد پیکان پیکر شکن

تن کوه لرزنده بر خویشتن

یکی نامهٔ نغز پیکر نوشت

به نغزی به کردار باغ بهشت

چو افروختندش غرض برنخاست

در و پیکر خود ندیدند راست

نهان پیکر آن هاتف سبز پوش

که خواند سراینده آنرا سروش

نگهبان این مار پیکر درفش

زر اندود بر پرنیان بنفش

برو حمله ای برد چون شیر مست

یکی گرزهٔ شیر پیکر به دست

گزارنده پیکر این پرند

گزارش چنین کرد با نقشبند

تعداد ابیات منتشر شده : 510165