چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
حکایتیست که عقلش نمی کند تصدیق
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم علمی
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست