چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
درختان بی برگ را کرد آنک
بسیم و زر خود توانگر شکوفه
مرا قلاده امید کرد در گردن
زبس که همچو سگانم بداشت بر در خویش
حسنت بکرشمهای شیرین
صد شور ز جان من برآورد
جنت دیدار دارد سیف فرغانی بنقد
گر میسر گرددش در ملک دنیاروی تو
عزیزم کرد چون مهمان اگر چه
بخواری داشت بر در چون گدایم
آفتاب عشق جان سیف فرغانی بدید
گفت هنگام طلوعست، آسمانی یافتم!
چو جان او دل شهری خرابست
ز جور هجرت ای سلطان بی داد
کرد سیه دل مرا بدود ملامت
عقل که چون هیزم تراست گران سوز
هر ذره یی که از پی خورشید روی او
یکشب بروز کرد مهی گشت اخترش
حسنت مرا مقید زندان عشق کرد
یوسف چهی بکند و زلیخا در اوفتاد