چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
پروانه پیش از آنکه بسوزندش
خرمن بسوخت وحشت و پروا را
چراغ این همه پروانه، مائیم
خداوند جهان را خانه، مائیم
پر پروانه ز یک شعله بسوخت
مهلت شمع ز شب تا سحر است
پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت
میدید شعله در سر و پروای سر نداشت
پر خود سوختم و دم نزدم
گر چه پیرایهٔ پروانه، پر است
تا بپرد، سوزدش ایام و خاکستر کند
هر که را پروانه آسانیست پروای شرار
سوخت پروانه و دانست در آن ساعت
که شد اندام ضعیفش همه خاکستر
شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است
چو من پروانه ام نور خدا را
کجا با خود کشم کفش و قبا را
سوخت گر در دل شب خرمن پروانه
شمع هم تا بسحرگاه بود مهمان