سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

تو نیی آن بنده کاندر خدمت شاه جوان

پیرگشتی وز شهنشه یافتی این احتشام

گمان مبر که جلال تو زو زیادتر است

اگرچه مایهٔ تعظیم توست این تحقیر

منجر چون تافت مهر ازکاخ گردون

گهر انگیخت این بحر صدف گون

امر خلافت سپرد آن به پسر عم

کار ولایت گذاشت این به برادر

باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست

بر تارکت ز مهر جهانتاب افسرست

آن فریدون همه جادوگریش بود شیم

این فریدون همه دانشوریش هست شعار

لاجرم هرکه مر مرا بیند

فاش گوید که این چه جانورست

من بار تو بر دوش خود گذارم

با این همه پیری و ناتوانی

غرهٔ او را به چشم کردم و در مدح

غره صفت خواندم این قصیدهٔ غرا

پیوسته شود چو پوست با گوشت

از عدل تو در بدن مفاصل

تعداد ابیات منتشر شده : 510165