چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
چو گم گشتی در او یابی رهایی
ز درد فرقت و داغ جدایی
ز چاه ظلمت این خاکدان رهایی نیست
مگر ز چیدن دامن کند رسن مهتاب
ازین قلمرو حیرت چه ممکن است رهایی
مگر کسی قدم انشا کند ز رنگ و گریزد
رهایی نیست مضمونی که گرد خاطرم گردد
ز خود غیر از گرفتاری برون افکندم از دامش
کیست از زلف رسای او کند گردنکشی؟
کز کمند او نمی یابد رهایی آفتاب
وحشت ز محیط عشق آثار رهایی نیست
امواج به زنجیرند از چیدن دامانها
از خم زلف تو سامان رهایی نبود
هیچ دل را که همی سخت به سامان ببرد
در انتظار رهایی نشسته ایم که شاید
به روی ما مژه بستن دری برآورد ازما
سوال نیک و بد از ما نمی کنند به حشر
گناه اهل محبت به جز رهایی نیست
اگر تو بگذری از آشنایی
که از موجش دهد ما را رهایی