سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر

بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم

چون گوشه دامان من از خون شده رنگین

هر گوشه که دامان خود افشرده ام امروز

برزمین آن کس که دامان می کشید از روی ناز

عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است

آن که خون دلم از دیده به دامان افشاند

خونش از دیده به دامان شود انشاء الله

مگسل از دامان شب صائب که در روی زمین

دامنی کز دست نتوان داد دامان شب است

به پیراهن دریدن تا به دامان می رود دستم

ز ضعفم چاک پیراهن به دامان دیر می آید

چشم او چون بر سلامان اوفتاد

زان نظر چاکش به دامان اوفتاد

سواد تیره چون سودای جانان

به دامان قیامت بسته دامان

گر خواجه از روی کرم من بنده را بخشد چه غم

پاکیزه دامان لاجرم آلوده دامان پرورد

وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد

تا به دامان قیامت چین دامان بشکفد

تعداد ابیات منتشر شده : 510165