چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
لبیک عاشقی بزنم در میان کوه
وز حال خویش عالمیان را خبر کنم
اگر خواهی که دانی عاشقی باش
که آن سر در میان عاشقان است
در عاشقی مرا چه گنه کافریدگار
خود آفریده عاشق روی نکو مرا
بگفت از عاشقی باری غرض چیست
بگفتا عشقبازان را غرض نیست
کارشان، بر روی نطع عاشقی، پاکوفتن
شغلشان در زیر تیغ دوستی، سر داشتن
دگر بسان رضی عاشقی نخواهی یافت
بگردی ار همه ویرانهٔ جهان به چراغ
در پرورش عاشقی ای قبلهٔ چین
هم قهر چنان باید و هم لطف چنین
هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت
چند گاهی عاشقی برزیدم و پنداشتم
خویشتن شهره بکرده کو چنین و من چنان
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان
گر حرف مهر گفت حدیث وفا شنید