چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
بی زور سیل کشتی آدم نمی رود
هر دل هزار عربده دارد به ناخدای
چاره از عربده بیدل نبود مفلس را
سرو از بی ثمریها به هوا می پیچد
نه عربده دانم که چو ترکان سپاهی
با لاله رخی ساده شوم رام به ابرام
میان مطرب و ساقی فتاد عربده ای
چنان که کار به سیلی کشید و ناخن و گاز
نسیم افتان خیزان چو مست عربده جوی
بباغ در جهد و جیب نسترن گیرد
با چه دل در چمن حسن تو آیم که هنوز
نرگس مست ترا عربده جو می بینم
ز شور و عربده شاهدان شیرین کار
شکر شکسته سمن ریخته رباب زده
با جبههٔ پرچین و لب عربده جویش
گرم و تر و چسبنده بود خوی خزینه
گر توان خواند فسونی که در آیند به دل
هرگز از پیش دل عربده جویش نروم
مردم که می خورند کس از خود نیازرند
ناکس خورد به عربده و ناتمام می