سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

عاشقان درش از درد دوا یافته اند

خستگان غمش از رنج شفا یافته اند

خلق گویند شبی یارِ غَمش باش برو

هیچ راضی نشوم من به چنین مزدوری

تا بر سر بازار غمش پای نهادم

نی هم است و نه اندیشهٔ سودم

خوش آنکه کشتگان غمش را ندا کنند

تا وعده های وفا را وفا کنند

آن دوست که هست عشق او دشمن جان

بر باد همی دهد غمش خرمن جان

نصیحت می کنندم سردگویان

که برگرد از غمش بی روی زردی

با درون تو غمش چون سرخویشی دارد

خانه از مردم بیگانه بپرداز ای دل

دنیا نسزد ازو مشوش بودن

از سوز غمش دمی در آتش بودن

غمش را غیر دل سر منزلی نیست

ولی آن هم نصیب هر دلی نیست

تا کی به غم، ای دل، خوی حسرت ریزی؟

زو جان نبری گر ز غمش نگریزی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165