چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
عشق مانند متاعی است به بازار حیات
گاه ارزان بفروشند و گران نیز کنند
همت نه متاعی است که ارزد به تقاضا
این زمزمه با حاتم طی می کنم امشب
هر متاعی را خریداری است صائب در جهان
بهر زخم عاشقان دارد قیامت شور را
از شوق که این ناله گرانمایه متاعی است
این شعله ی دل نام دگر سست سماعی است
گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
از عشوه گفت آری گر عشق باز باشد
تو خود چه متاعی که به بازار محبت
هر لحظه سری را در سر سودای تو باشد
گفتیم ای خود فروش خود چه متاعی بگو
گر بخری شب چراغ گر بفروشی خزف
همه گویند که از جان چه تمتع بردی
چه تمتع ز متاعی است که بازار نداشت
تا عشق به بازاد دلم شعله فروشد
هر چیده دکان دوزخ و دال متاعی است
ولیکن گرفتم که هرگز نجویم
نه ملک و منالی، نه مال و متاعی